آنا یوردوموز مولی
مولی کندی ایله داها آرتخ تانیش اولاخ


تولید یک عروسک جدید از سوی یک کمپانی ژاپنی که به هنگام واکسن زدن اشک از چشمانش می آید

عروسک




تاریخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:عروسک,اشک,واکسن,,
ارسال توسط یوسف کریمی

دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت بلکه از تمام دنيا  متنفربود و فقط يکنفر را دوست می داشت ،دلداده اش را. با او چنين گفته بود « اگر روزي قادر به ديدن باشم حتي اگر فقط براي يک لحظه بتوانم دنيا را ببينم عروس حجله گاه تو خواهم شد »  و چنين شد و  آمد آن روزي که يک نفر پيدا شود و چشمهاي خودش را به دختر نابينا بدهد و دختر آسمان را ديد و زمين را و رودخانه ها و درختها را آدميان و پرنده ها را.  و نفرت از روانش رخت بر بست . دلداده به ديدنش آمد و ياد آورد وعده ديرينش را : « بيا و با من عروسي کن وببين که سالهاي سال منتظرت مانده ام »  دختر برخود بلرزيد و به زمزمه با خود گفت : « اين چه بخت شومي است که مرا رها نمي کند ؟ » از بخت بد، دلداده ی او  هم نابينا بود و دختر قاطعانه جواب داد: حاضر به ازدواج با او نيست . دلداده رو به ديگر سو کرد که دختر اشکهايش را نبيند و در حالي که از او دور مي شد گفت « پس به من قول بده که مواظب چشمانم باشي...




ارسال توسط یوسف کریمی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 31 صفحه بعد