آنا یوردوموز مولی
مولی کندی ایله داها آرتخ تانیش اولاخ

ای خدا این چهره را گریان مکن

عید  ما را تلخ با مهمان مکن

حالمان، هرچند خیلی خوب نیست

بد ترش  با  پاتک آنان مکن

عمه ها را منصرف دار ازسفر 

خاله هارا راهی تهران مکن

راه بر خواهر زنان مسدود ساز

باجناقی سوی ما پران مکن

ای خدا مادر زن از ما دور دار

خانه را با زلزله ویران مکن

زنگ در را از صدا انداختیم

درد آن را خواهشاَ در مان نکن

مرغ و ماهی  جور کردن مشکل است

 لطفا  این اعصاب را داغان مکن

 استرس  بر جان و دلهامان نریز

شکل ما را هم چو نی قلیان مکن

قرضمان را بیش از این بالا مبر

جمع مارا راهی زندان مکن

 یا که یک پول ردیفی لطف کن

یا که مهمان را بلای جان مکن

از: وبلاگ عمو مصطفی




ارسال توسط یوسف کریمی

مد شده این روزها پز می دهیم

پیش هر کس، هر کجا پز می دهیم

جمعمان هر وقت کامل می شود

یا که می لافیم؛ یا پز می دهیم

کار ما اصلا همین پز دادن است

خوب و خوشحالیم تا پز می دهیم

واقعا خیلی سبک تر می شویم

چون که ریلکس و رها پز می دهیم

هیچ فرقی هم ندارد جای آن

در عروسی یا عزا پز می دهیم

چهره هامان ناز و خوشگل می شود

بس که با ناز و ادا پز می دهیم

یک نفس در خواستگاری هایمان

از سر صدق و صفا پز می دهیم

با نماز و روزه و اعمال هم

دور از چشم خدا پز می دهیم

با قیافه، لنز، مو، گوشی، لباس

روسری، عینک، طلا پز می دهیم

با عمو ها، عمه ها، هر کس که شد

دوست، فامیل، آشنا پز می دهیم

خال کوبی می کنیم ابروی خود

تازه آن هم تا به تا پز می دهیم

می خریم از بوفه ی دانشکده

کیک با کوکا کولا پز می دهیم

کاش این پزها کمی معقول بود

گاه خیلی نابجا پز می دهیم

خانعمومان برج دارد در ونک

ما ته یک روستا پز می دهیم

عمه ی داماد ما هر وقت که

می رود اسپانیا پز می دهیم

خاله رعنا رفته ویلای شمال

بعد ما در این هوا، پز می دهیم

سوپر استار است دختر عمه مان

او خودش نه بلکه ما پز می دهیم

در اتاق سی سی یو، زیر سرم

یا که در حال کما پز می دهیم

در خیابان، با لباس و کیف و کفش

با مگان و زانتیا پز می دهیم

این درست، اما نمی دانم به چی

توی استخر و سونا پز می دهیم

توی مهمانی که غوغا می کنیم

چون که با هم همصدا پز می دهیم

دائماً با امتیاز این و آن

مد شده این روزها پز می دهیم

از: وبلاگ عمو مصطفی




ارسال توسط یوسف کریمی

پسرم! گروهی، اگر احترامشان کنی تو را نادان می دانند و اگر بی محلیشان کنی از گزندشان بی امانی. پس در احترام، اندازه نگهدار!
پسرم! دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ، ادب را از مادرت!
پسرم! سخت ترین کار عالم ، محکوم کردن یک احمق است.
پسرم! در تاکسی با تلفن همراه بلندبلند صحبت نکن.
پسرم! با كسی كه از روزنامه فقط نيازمنديهايش را ميخواند دوستی نكن. آدم بيكار و بی اراده ای است.
پسرم! با کسی که شکمش را بیشتر از کتاب هایش دوست دارد ، دوستی مکن.
پسرم! با رئيس ات زياد گرم نگير برايت حرف درمی آورند.
پسرم! هیچ گاه از دانشگاه های هاروارد، ماساچوست و بوستون مدرک نگیر. برایت حرف در میارن. مگه دانشگاه آزاد چشه؟
پسرم! قرض نگير. قرض هم نده.
پسرم! شماره حساب هدفمندی یارانه ها ، رمزگذاری شده در صندوقچه مرحوم آقابزرگ توی اتاق پشتی است.
پسرم! اخبار را از منابع مختلف بگیر. جمع بندی اش با خودت. مخاطب دائمی یک رسانه بودن آدم را به حماقت می کشاند.
پسرم ! كسي را به خاطر دين اش مسخره نكن. چون او هم حق ندارد بخاطر دين ات تو را مسخره كند.
پسرم! شهر ما خانه ما! …نه نه نه! نمی خواد عزیزم. شهرشون خونه خودشون. اول اتاقت رو از این ریخت در بیار.
پسرم! دوستانت را با یک لیوان آب خوردن امتحان کن! آب را به دستشان بده تا بنوشند! بعد بگو تا دروغ بگویند! اگر عین آب خوردن دروغ گفتند از آنان بپرهیز…
پسرم! قواعد رانندگي را بيخيال. فقط مواظب باش بهت نزنند.
پسرم! اگر کسانی از سر نادانی به تو خندیدند ، تو برای شفایشان گریه کن
هان ای پسر! اهل هنر را احترام کن. اما مواضع سیاسی ات را با کسی مسنج وکسی را به خاطر مواضعش مرنجان.
پسرم! بلوتوث تلفن همراهت را خاموش نگهدار، مگر در مواقع ضروری
فرزندم!هیچ کس تنها نیست.
پسرم! هر روز از همکارانت در اداره عمیقا خداحافظی کن. کسی نمی داند آیا فردا در همان اداره باشی یا نه. اداره در همان شهر باشد یا نه. شهر در… ولش کن پسرم
پسرم! پیامک های عید نوروزت را همین الان بفرست هان ای پسر! خواستی در مملکت خودمان درس بخوانی بخوان. خواستی فرنگ بروی برو. اما اگر ماندی از فرنگ بد نگو ، اگر رفتی از مملکتت.
پسرم! گوجه را از نارمک بخر، شنیده ام ارزان است!
و در آخر: پسرم اوج نگیر
از:خنده بازار 
 




ارسال توسط یوسف کریمی


یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند

یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد

یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند
 
 



ادامه مطلب...
ارسال توسط یوسف کریمی
مادر قدیم
 

گویند مرا چو زاد مادر  پستان به دهان گرفتن آموخت

شبها بر گاهواره ی من  بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد  تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم  الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من  بر غنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست  تا هستم و هست دارمش دوست
(ایرج میرزا)
 
مادر جدید

 

گویند مرا چو زاد مادر  روی کاناپه لمیدن آموخت
شبها بر ماهواره تا صبح  بنشست و کلیپ دیدن آموخت
بر چهره سبوس و ماست مالید  تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت
بنمود تتو دو ابروی خویش  تا رسم کمان کشیدن آموخت
هر ماه برفت نزد جراح  آیین چروک چیدن آموخت
دستم بگرفت و برد بازار  همواره طلا خریدن آموخت
با قوم خودش همیشه پیوند  از قوم شوهر بریدن آموخت
آسوده نشست و با اس ام اس  جکهای خفن چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب و روز  از پیک مدد رسیدن آموخت
پای تلفن دو ساعت و نیم  گل گفتن و گل شنیدن آموخت
بابام چو آمد از سر کار  بیماری و قد خمیدن آموخت
 
 



ارسال توسط یوسف کریمی

http://up98.ir/upload/server1/0h81fai07trp8larxnyn.jpg



ادامه مطلب...
تاریخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب: اگر همه چيز برعكس بود ,,
ارسال توسط یوسف کریمی

 
شهین خانم و مهین خانم توی خیابون به هم رسیدن ،بعد از کلی احوالپرسی و چاق سلامتی...
 
شهین خانم پرسید :راستی از دخترت چه خبر؟
 
دوسالی باید باشه که ازدواج کرده ، از زندگیش راضیه ؟ بچه دار شد؟
 
مهین خانم یه بادی به غبغب انداخت و گفت :
 
آره جونم ،این پسره ، شوهرش ، مثل پروانه دور سرش می چرخه ، اون سال اول عروسی که دایم مسافرت بودن ، همه جا رو رفتن دیدن ، عید اون سال هم رفتن اروپا برای من هم یه پالتوی خیلی قشنگ آورده بود ، تو کار های خونه هم نمی گذاره دست از سیاه به سفید بزنه ،وقتی هم که حامله بود دیگه هیچی ، اینقدر بهش می رسید حالا هم که بچه اشون به دنیا اومده تا پوشک بچه رو هم این عوض میکنه ، آره شکر خدا خوشبخت شد بچه ام .
 
شهین خانم گفت شکر خدا ، ببینم پسرت چیکار میکنه از زنش راضیه !؟
مهین خانم یه آهی کشید و یه پشت چشم اومد که ای خواهر نگو که دلم خونه ، پسر بد بختم هر چی در میاره همش خرج مسافرت این دختره میکنه ، انگار زمین خونه اشون میخ داره اون سال اول که اصلا توی خونه بند نبودن ،اصلا فکر نمیکرد که بابا این بدبخت خرج این همه سفر رو از کجا بیاره ، بعدش هم عیدیه رفتن دبی ،دختره برا ننه اش رفته بود یه پالتو خریده بود ۱۰۰ دلار، پسره شده حمال خونواده زنش، طفلک بچه ام توی خونه عین یه کلفت کار میکنه ،زنه دست از سیاه به سفید نمی زنه ، حامله که شده بود این پسره دیگه رسما شده بود زن خونه،بعد هم که زایمان کرد حتی پوشک بچه اش رو میده این پسر بد بخت عوض میکنه ،
آره خواهر طفلکم بدبخت شد
!

 




تاریخ: پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:دختر,پسر,داماد,عروس,مادر زن,مادر شوهر,بدبخت,خوش بخت,,
ارسال توسط یوسف کریمی




تاریخ: چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:,
ارسال توسط یوسف کریمی
 
 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 27 دی 1390برچسب:,
ارسال توسط یوسف کریمی

یه روزی آقـــای کـــلاغ،
یا به قول بعضیا جناب زاغ

رو دوچرخه پا می‌زد،
رد شدش از دم باغ




پای یک درخت رسید،
صدای خوبی شنید

نگاهی کرد به بالا،
صاحب صدا رو دید

یه قناری بود قشنگ،
بال و پر، پر آب و رنگ

وقتی جیک جیکو می‌کرد،
آب می‌کردش دل سنگ

آقایونی که عاشقن یا احتمالا ممکنه که بعدا عاشق بشن حتما این داستان را

کامل بخونن



ادامه مطلب...
ارسال توسط یوسف کریمی




تاریخ: چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:مصدوم,سبک جدید,,
ارسال توسط یوسف کریمی



تاریخ: چهار شنبه 21 دی 1390برچسب:زندگی,شهرنشینی,,
ارسال توسط یوسف کریمی
ارسال توسط یوسف کریمی

شباهت های انکار ناپذیر میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی آنقدر زیاد است که از دیرباز ، در اکثر کشور های دنیا خدمت سربازی اجباری را قرار دادند تا تمام افراد ذکور جامعه ، قبل از افتادن به دام ازدواج ( ببخشید ! منظورم قبل از متاهل شدن بود ) برای ۲ سال طعم زندگی مشترک را بچشند تا در ۱۰۰ سال آینده ، زیاد احساس رنج و عذاب نکنند.

و اما شباهتهای میان خدمت سربازی و زندگی زناشویی برای آقایان :




ادامه مطلب...
ارسال توسط یوسف کریمی

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org




تاریخ: سه شنبه 1 آذر 1390برچسب:,
ارسال توسط یوسف کریمی

می گویند زن، چراغ خانه است.
اما
لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار "چلچراغ" شده اند
و بعضی ها هم تمایل به "صرفه جویی در مصرف برق" دارند!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:



ادامه مطلب...
ارسال توسط یوسف کریمی

 

 
شاعر زن میگه :
به نام خدایی که زن آفرید / حکیمانه امثال ِ من آفرید
خدایی که اول تو را از لجن / و بعداً مرا از لجن آفرید !
برای من انواع گیسو و موی / برای تو قدری چمن آفرید !
مرا شکل طاووس کرد و تورا / شبیه بز و کرگدن آفرید !
به نام خدایی که اعجاز کرد / مرا مثل آهو ختن آفرید
تورا روز اول به همراه من / رها در بهشت عدن آفرید
ولی بعداً آمد و از روی لطف / مرا بی کس و بی وطن آفرید
خدایی که زیر سبیل شما / بلندگو به جای دهن آفرید !
وزیر و وکیل و رئیس ات نمود / مرا خانه داری خفن ! آفرید
برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب / شراره، پری ، نسترن آفرید
برای من اما فقط یک نفر / براد پیت من را حَسَنْ آفرید !
برایم لباس عروسی کشید / و عمری مرا در کفن آفرید
 

شاعر مرد در جواب میگه :
به ‌نام خداوند مردآفرین / که بر حسن صنعش هزار آفرین
خدایی که از گِل مرا خلق کرد / چنین عاقل و بالغ و نازنین
خدایی که مردی چو من آفرید / و شد نام وی احسن‌الخالقین
پس از آفرینش به من هدیه داد / مکانی درون بهشت برین
خدایی که از بس مرا خوب ساخت / ندارم نیازی به لاک، همچنین
رژ و ریمل و خط چشم و کرم / تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین
دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست / نه کار پزشک و پروتز، همین !
نداده مرا عشوه و مکر و ناز / نداده دم مشک من اشک و فین!
مرا ساده و بی‌ریا آفرید / جدا از حسادت و بی‌خشم و کین
زنی از همین سادگی سود برد / به من گفت از آن سیب قرمز بچین
من ساده چیدم از آن تک‌ درخت / و دادم به او سیب چون انگبین
چو وارد نبودم به دوز و کلک / من افتادم از آسمان بر زمین
و البته در این مرا پند بود / که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین
تو حرف زنان را از آن گوش گیر / و بیرون بده حرفشان را از این
که زن از همان بدو پیدایش‌ات / نشسته مداوم تو را در کمین

 




ارسال توسط یوسف کریمی

محتویات این مطلب جهت آشنایی افراد غیر ایرانی با کلمات و واژه های ایرانی بوده و فاقد هرگونه ارزش دیگری‌ست! باید عرض کنیم که ممکن است برخی لغات دارای شکل املایی یکسان در ایران قدیم بوده اما خب ورژن جدیدش دیگه معنی سابق رو نمی‌ده !

عذرخواهی: در ایران دمده شده و بجای آن از توجیه استفاده می‌شود.

بیمه‌ عمر:
قراردادی که شما را در تمام عمر فقیر نگه داشته تا شما پولدار مرده و مراسم کفن و دفنتان آبرومندانه برگزار شود.

شناسنامه یا کارت ملی:
دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است.

سریال:
فیلمی‌ست چند قسمتی، که روش مصرف مواد مخدر و آخرین شیوه‌های دزدی را به شما آموزش می‌دهد.


تلفن همراه:
وسیله‌ای سه‌کاره جهت کلاس گذاشتن، آهنگ گوش کردن و نهایتا‍ عکس گرفتن است.

ایرانسل:
خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا.

گرانی:
کلمه‌یی است زاده‌ی توهم غربیان که در ایران تاکنون مشاهده نشده است!



ادامه مطلب...
ارسال توسط یوسف کریمی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد