آنا یوردوموز مولی
مولی کندی ایله داها آرتخ تانیش اولاخ

 

پيرمردى بر قاطرى بنشسته بود و از بيابانى می‌گذشت. سالكى را بديد كه پياده بود
پيرمرد گفت: اى مرد به كجا رهسپاری؟
سالك گفت: به دهى كه گويند مردمش خدا نشناسند و كينه و عداوت می‌ورزند و زنان خود را از ارث محروم می‌كنند
پيرمرد گفت: به خوب جايى می‌روى
سالك گفت: چرا؟
پيرمرد گفت: من از مردم آن ديارم و ديرى است كه چشم انتظارم تا كسى بيايد و اين مردم را هدايت كند

 

 

 



ادامه مطلب...
تاریخ: جمعه 13 مرداد 1391برچسب:سالک,عاشق,رسم عاشقی,خداشناس,,
ارسال توسط یوسف کریمی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 31 صفحه بعد